پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

پارسا جونی فرشته ناز کوچولو

سلااام وای چقدر خوشحال تونستم وارد وبلاگ پسرم بشم

خاطرات خرداد

1392/3/29 0:50
نویسنده : مامان و بابا
180 بازدید
اشتراک گذاری

پارسا جونی امروز که دارم وب تو اپدیت میکنم 28 خرداد است بعد از پشت سر

گذاشتن امتحانهای سخت وفشرده اخر ترم . ناگفته نماند که خودم 11 هم ماه

از ویروس جدید 1391در امان نماندم و وسط امتحانهامریض شدم هنوز تازه خوب

شدم که تو پاره تنم مبتلا شدی وای که چه روزای سختی بود .درست تو36

ساعت فقط 4 ساعت خوابیدم خیلی مریضی ات سخت بود طوری که هر 3

ساعت باید تب بر میخوردی وگرنه تب میکردی بالاخره بعد 1 هفته خوب شدی

که بابایت مبتلا شد دیگه نا نداشتم و نه کمکی واقعا بریده بودم تا 22وم که

دیگه هر 3تایمون بهتر شده بودیم و امتحانهانامم تموم شدن و حساب خسته و

در مانده بودم و 5 شنبه رو حسابی خوابیدم و جمعه که روز سرنوشت سازی بود .استرس

 

 

صبح با بابایت رفتیم رای دادیم و بابا گفت :بریم ارایشگاه.لبخند اول بابای اصلاح

کرد و تو هم کلی شلوغ کردی وقتی نوبت تو رسید کلی گریه کردی گریهومن که

طاقت گریه هاتو نداشتمناراحت گفتم موهاتو با ماشین شماره 8بزنیم و بابات گفت نه

ولی من اصرار کردم و اقای ارایشگرموهاتو با ماشین زد و وقتی رفتیم خونه

مامانی همه منو دعوا کردن که چرا کچلت کردم ولی من اصلا ناراحت و

پشیمون نیستم چون تو اینجوری راحت تری  قهقههو این بود خرداد ما

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)