راستی یادم رفت از اردیبهشت بگم .اول ولادت حضرت فاطمه و روز زن . اون شب باباجونیت با کیک و یه جعبه بزرگ وارد خونه شد . من که چشام گرد شده بود فضولیم گل کرد نذاشتم بابایت جعبه بزاره پایین پریدمو ازش گرفتم پیش خودم گفتم یعنی توش چیه با ذوق تمام بازش کردم .حدس بزن چی بود ؟؟؟؟ 6 نا لپ لپ خروسی بزرگ .یهو جا خوردم گفتم علی این کادوی منه ؟گفت اره خیلیم خوبه .اخه6 تا؟؟؟گفت همش مال تو نیست یکیش برا تو ،یکیش برا پارسا ،یکیش برا مامانم ،یکی برا مامانت، یکی برا مادر و یکی هم همین جوری . گفتم باشه دستت درد نکنه . پاشدم شام بیارم وقتی سفره رو انداختم دیدم پاشد رفت تو اطاق گفتم مگه شام نمیخوری؟ گفت کارت دارم ...