11 ماهگی
نازنینم، آ رام جانم فرشته زمینیم ماهگیت مبارک انشاالله 110 سالگیت ...
نویسنده :
مامان و بابا
0:07
شیطنت تمیز
وای از دست شیطنتهای اقا پارسای ما یک روز پارسا جونی از روی میز سوییچ ماشین باباش و برداشت من تا رفتم ازش بگیرم تلفن زنگ خورد رفتم تلفن و جواب دادم و دیگه یادم رفت ببینم سوییچ و کجا انداخته تا شب که خواستیم بریم بیرون و باباش دید سوییچ نیست کمی دنبال گشتیم ولی پیدا نکردیم گفتم ولش کن از یدک استفاده کردیم و رفتیم وقتی بر گشتیم من و باباش همه خونه رو دنبال گشتیم اما نبود که نبود زیر مبلها ،زیر تخت ،پشت شوفاژ، زیر کابینت، تو اسباب بازیاش ،تو سطل آشغال و............. نبود که نبود .انگار آب شده بود. بی خیالش شدیم .تا صبح که باباش اومد از تو ماشین ظرفشویی لیوان برداره بببببببب...
نویسنده :
مامان و بابا
16:55
تولد کیمیا جون
عشق من
تقدیم به تو که لبخند تو دنیای من است غصه تو برای من شادی من برای تو دلت گرفت بگو خودم گریه کنم بجای تو ...
نویسنده :
مامان و بابا
0:02
مسابقه
پارسا جونی با این عکسا تو مسابقه نینی فشن شرکت کرده ممنون میشم اگه بهش رای بدید کد ٠٠٧٣ قسمت نی نی فشن ٢ به ادرس http://ninimod.niniweblog.com/post20.php ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:58
مریض شدن پارسا جونی
ط فلک پسرم مریض شده .٤شنبه جوجوم سرفه میکرد من فکر کردم حساسیت گرفته تا ٥ شنبه که پارسا جونیم تب کرد چه روز بدی بود وای وای منم سریع زنگ زدم به بابا علیرضاش که بیاد و ببریمش دکتر ساعت ٥/٥ باباش اومد بایه قطره استامینوفن . قطره رو که بهش دادم تبش اومد پایین و خوابید تا ساعت ٨ . و بعد بردیمش بیمارستان کودکان خیابان طالقانی . دکتر مهربون که معاینه اش کرد گفت ویروس گرفته و کلی نگران شدم آخه من و پارسا جونی ١٠ روزیه از خونه بیرون نیومدیم . ولی خدا رو شکر با خوردن داروهاش بهتر شده ولی سرفه اش خوب نشد دعا کنید زود خوب شه تا دوباره نیاز نباشه به دکتر بره این...
نویسنده :
مامان و بابا
23:31
پارسا جونی و محرم1391
شیرین کاریها
پارسا جونی ١هفته هست که ٤-٥ قدمی راه میره و میخوره زمین و خیلی راه رفتن و دوست داره امیدوارم تا١ ماه دیگه قشنگ راه رفتن و یاد بگیره تا هی نیوفته .آخه من و بابا علیرضاش خیلی غصه میخوریم وقتی میوفته زمین. تازه از شیرین کاریاش بگم که من و باباش ٣ روز بود دنبال کنترل تلویزیونمون میگشتیم همه جا رو گشتیم و میدونستیم کار کاره پارسا جونیه تا اینکه بالاخره باباش کنترل و پشت تلویزیون پیدا کرد و من هم کلی قربون صدقه پارسا رفتم آخه عاشق شیطنت بچه ها هستم. یه موضوع دیگه اینکه پارسا جونی تلفن و بر میداره و میگه (ا او) یعنی الو اخ که من فداش بشم در بست ...
نویسنده :
مامان و بابا
17:09